گذشته...

| 4 Comments

چه زیباست یاد کردن از خاطرات زیبای گذشته، که در پس ذهنت به تصویر کشیده میشوند.....


Hello
Evanescence

Playground school bell rings again
rain clouds come to play again
has no one told you she's not breathing?
hello i'm your mind giving you someone to talk to
hello

if i smile and don't believe
soon i know i'll wake from this dream
don't try to fix me i'm not broken
hello i'm the lie living for you so you can hide
don't cry

suddenly i know i'm not sleeping
hello i'm still here
all that's left of yesterday

4 Comments

خيلي خيلي زيباست.خاطرات گذشته مخصوصا اگر شيرين باشند روح انسان رو جلا ميدن.

وای چه عکس قشنگییییییی!
خیلی لذت بخشه... خصوصا اگه هنوز هم در حال لذت بردن از زندگی ات باشی. چون اگه یه کم از زندگی ناراضی باشی ممکنه باعث بشه حسرت گذشته رو بخوری. هرچند که برای همه لازمه که یاد بگیرند ناامید نشن و به جای حسرت همیشه تلاش کنن :)

نمي دونم چرا حس كردم آشنايي. نه ديداري بلكه احساسي . شبيه يكي هستي . طرز نوشته هات منظورمه. شاد باشي. باي

دلم براي اينجا و شعرها و ترانه ها و عكسهاي جالبت تنگ شده بود! خوشحالم كه حسين هم بسلامتي موفق شد. اميدوارم تو هم روز بروز موفقتر باشي! به همه سلام برسون! دلم براي همه كلي تنگ شده!

About this Entry

This page contains a single entry by Ali published on January 24, 2008 7:36 AM.

خدا نگهدار... was the previous entry in this blog.

is the next entry in this blog.

Find recent content on the main index or look in the archives to find all content.

Pages

Powered by Movable Type 5.14-en