July 2005 Archives

لبخند

| 11 Comments

اينم يه مدلشه ديگه... يه ديد جديد... يه عکس العمل جديد!
صبح زود پا ميشي از خونه ميري بيرون. سوار تاکسي ميشي. حداقل 5 تا موقعيت تصادف با تاکسي رو ميبيني. اما ديگه حرص نميخوري. عين راننده که لبخند رو لباشه تو هم لبخند ميزني...

موبايلت زنگ ميزنه. برميداري صدا نمياد. قطع ميکني دوباره زنگ ميخوره. اين دفعه صداي طرف مقابل مياد اما صداي تو نميره. بازم قطع ميکني. بار سوم بالاخره صدا مياد. اما بعد از 15 ثانيه قطع ميشه. ديگه حرص نميخوري. بازم لبخند ميزني...

ميخواي از خط عابر پياده بري اونور. صبر ميکني چراغ سبز بشه. 2 دقيقه - 3 دقيقه... بالاخره سبز شد. داري از خط رد ميشي که يه موتوري چراغ قرمز رد ميکنه. ميکشي خودتو کنار... اما بازم لبخند ميزني...

ساعت 9 شبه. تو راه خونه يي. ترافيک اتوبان مدرس بيداد ميکنه. با اين حال راننده با اينکه ميبينه ترافيکه و ماشين جولويي وايساده بازم گاز ميده بعد يهو پاشو ميزنه رو ترمز. لبخند رضايت از کار، روي لباي راننده هست، تو هم ميبينيش و لبخند ميزني...

پياده همچنان که آهنگ گوش ميدي به سمت خونه مياي. يه صحنه عجيب ميبيني. يه سري لوازم منزل که روش پارچه کشيده شده و يه زن و شوهر و بچه زيرش نشستن. هدفون رو درمياري صداي گريه مياد... وقتي ازشون ميپرسي معلوم ميشه صاحب خونه بيرونشون کرده و چون جايي رو نداشتن تو خيابون مجبورن بخوابن. چند تا لغت از ذهنت ميگذره. حکومت اسلامي... عدالت اجتماعي و ... اما اهميت نميدي و باز لبخند ميزني...

بعد از مدت ها تلويزيون رو ميگيري تا اخبار ساعت 9 رو گوش کني. چرنديات رو ميشنوي. اما بازم لبخند ميزني...

آنلاين ميشي يه ذره به کارا برسي. چند تا کامنت رو توي وبلاگت ميخواي پاک کني. بعد از کليک کردن پيغام فيلتر ميبيني... رو سايت خودت. اما بازم لبخند ميزني...

به علت قطع شدن برق زود میری بخوابی... چشمات رو ميزاري رو هم. حس ميکني تو يه جنگل وحشي زندگي ميکني. با کلي حيوون درنده. هنوز لبخند رو لباته اما هر کار ميکنی جلو اشکاتو نميتونی بگيری...

خنده تلخ من از گريه غم انگيز تر است
کارم از گريه گذشتست به آن ميخندم...

| 9 Comments

سخته! اما به امتحان کردنش مي ارزه...

خب، وقتي زندگي آدم Monotone ميشه، مسلما" حرف جديدي هم براي گفتن نداره! البته بالا بودن CPU Usage ذهنم هم اين قضيه رو تشديد کرده...

Confounded

| 13 Comments

خيلي هفته شلوغي بود. عليرغم اينکه کارهام رو دارم کلي کم ميکنم و کار جديد هم قبول نميکنم، منظم کردن کارا اونم بعد از وقفه اي که تو دوران امتحانام بهشون خرده بود، کلي کار برد.
نميدونم چرا انگيزه لازم براي کار رو ديگه ندارم...، هرچند که تو بهترين موقعيت هاي کاريم هستم...
خيلي کم تحمل شدم. اگر قبلنا به صورت منطقي ميتونستم خودمو اميدوار کنم، ديگه اصلا نميتونم با هيچ منطقي خودمو دلخوش کنم.

همه اينا موجب شده تو تصميمي که براي چند سال ديگه داشتم، خيلي بيشتر مصمم بشم. و از تمام نيروم براي رسيدن بهش استفاده کنم.

فعلا هم که تند و تند دارم ميرم کوه. اونم تنهايي براي اينکه بتونم با ذهن متمرکز و در آرامش، تصميم بگيرم....


Apocalyptica
Reflections

| 5 Comments

خيلی حس بديه... تحملش نميتونم بکنم...

Everything Burns
Ben Moody Feat Anastacia

She sits in her corner
Singing herself to sleep
Wrapped in all of the promises
That no one seems to keep
She no longer cries to herself
No tears left to wash away
Just diaries of empty pages
Feelings gone a stray
But she will sing

'Till everything burns
While everyone screams
Burning their lies
Burning my dreams
All of this hate
And all of this pain
I'll burn it all down
As my anger reigns
'Till everything burns

Ooh, oh

Walking through life unnoticed
Knowing that no one cares
Too consumed in their masquerade
No one sees her there
And still she sings

'Till everything burns
While everyone screams
Burning their lies
Burning my dreams
All of this hate
And all of this pain
I'll burn it all down
As my anger reigns

'Till everything burns
Everything burns
(Everything burns)
Everything burns
Watching it all fade away
(All fade away)
Everyone screams
Everyone screams..
(Watching it all fade away)
Oooh, ooh..
(While everyone screams)
Burning down lies
Burning my dreams
(All of this hate)
And all of this pain
I'll burn it all down
As my anger reigns
Til everything burns
(Everything burns)
Watching it all fade away
(Oooh, ooh)
(Everything burns)
Watching it all fade away...

About this Archive

This page is an archive of entries from July 2005 listed from newest to oldest.

June 2005 is the previous archive.

August 2005 is the next archive.

Find recent content on the main index or look in the archives to find all content.

Pages

Powered by Movable Type 5.14-en