September 2003 Archives

تصمیم کبری!

| 13 Comments

تصميم گرفتم که تا يه مدت نسبتا طولاني استفاده Yahoo Messenger رو براي خودم ممنوع کنم:)
بالاخره تنوع هم لازمه ديگه!
مگه نه؟ ...
ميدونم که ميتونم...

| 7 Comments

بعد از حرفاش خیلی حالم بهتر شد... مرسی محمد ....

| 13 Comments

ديروز چقدر خيابونا شلوغ بود!! من فقط 10000 تومن پول آژانس دادم براي چند جا که ميخواستم برم!
اصلا اين تهران واقعا ديگه گنجايش نداره! نميدونم مثلا با اين روند توليد ماشين و اين ساخت و سازهاي غير اصولي وضعيت شهر تا يکي 2 سال ديگه چي ميشه!!
...
ديگه واقعا کفرم از دست اين مخابرات در اومده! آخه اين مسخره بازيا چيه؟؟؟ چرا انقدر سيستما کندن؟
به خدا ترانزيت مکالمه به نفع خودتونه!! مثلا محض رضاي خدا يه تماس با ويتنام از ايران بگيرين ببينين چند تا پيغام مسخره مياد!!
اونم از موبايلاشون! اونم از اينترنتشون! ديگه بابا تا کي ميخواين اين چيزا رو تو انحصار خودتون نگه دارين؟؟ تا چند سال ديگه ما بايد جور بيسوادي اين آقايون رو بکشيم:( مثلا ميخوان سايت فيلتر کنن خير سرشون ميان IP ميبندن! آخه اگر يه ذره به اون بالاخونه فشار بيارن ميفهمن که مثلا ممکنه چندصد تا سايت بد بخت ديگم الکي Block بشن!!!
بعضي موقع ها فقط ميشه افسوس خورد....

پ.ن: عيدتونم مبارک:)

"....۲۳ سال پيش در چنين روزي ارتش عراق با سوء استفاده از هرج و مرج و نابساماني ناشي از شرايط انقلاب ايران بر مرزهاي ميهن‌مان هجوم مي‌آورد. جنگي كه 8 سال تمام منطقه را به آتش كشيد. اين كه اين جنگ قابل اجتناب بود يا نه، مسأله‌اي است كه نمي‌توان پاسخ قطعي به آن داد. كرين برينتون، جامعه‌شناس آمريكايي، معتقد است انقلاب‌ها يا مولود يك جنگ هستند و يا يك جنگ مي‌آفرينند. امّا در مورد جنگ ايران و عراق جداي از مقتضيات مربوط به انقلاب ايران، جنون جنگ افروزانه‌ي صدام را بايد به عنوان يك عامل اساسي تلقي كرد. مدعايي كه تهاجم به كويت و نيز 2 جنگ خليج فارس اثبات‌گر آن هستند. جنگ 8 ساله‌ي ما، جنگ نبود، دفاعي بود كه ما ناگزير به انجامش بوديم. اين كه ما چگونه در مورد آن قضاوت مي‌كنيم، ربطي به ماهيّت تاريخي ماجرا ندارد. ما ممكن است جنگ را نكوهش كنيم و يا نسبت به تدام آن انتقاد داشته باشيم امّا آن چه اهميّت دارد و تاريخ را شكل مي‌دهد. قضاوت معاصران رويداد نسبت به آن است.
اكنون كه ما در يك فراز تاريخي به آن دوران مي‌نگريم، نسبت به پايان نيافتن جنگ پس از فتح خرمشهر، حسرت مي‌خوريم؛ امّا بدون شك در آن دوران چنين تصميمي با اقبال عمومي مواجهه نمي‌شد. ايران در آن مقطع روي نوار پيروزي و شور ناشي از انقلاب و پيروزي مانع از آن مي‌شد كه تصميم‌گيريهاي روند طبيعي خود را طي كنيد. گويا اين سخن نيچه بر جامعه‌ي آن روز ما سيطره افكنده بود كه « صرف نظر كردن از جنگ، صرف نظر كردن از زندگي باشكوه است ...."
نقل از ردهت

| 26 Comments

چي ميشد يه زبوني وجود داشت که آدم مي تونست براي وجود خودش برنامه نويسي کنه؟
کاشکي مي تونستم براي خودم Access List بنويسم... کاش ميشد بتونم پورتهاي چيزاي ناخوشايند تو وجودمو ببندم. Deny ...... Any Any !
شديدن نياز دارم يکي Database درونم رو Shrink کنه:(( همه چي توش بهم ريختس...
کاشکي يه Anti Virus هم براي آدما بود که نميذاشت هي ShutDown بشن:(
اي کاش مثلا هر وقت آدم دلش تنگ ميشد ميرفت يه HardDisk جديد ميخريد کلي ظرفيتش رو ميبرد بالا.
اما هميشه يه راههايي هست... مثلا وقتي آدم گريه ميکنه کلي از اين کارا رو با هم براش انجام ميده. يا اينکه با توکل و استعانت طلبيدن و اميد داشتن کلي از مشکلات حل ميشه. اما خيلي سخته... و من هنوز نتونستم...

| 27 Comments

هورااااا:) من برگشتم!
موقع رفتن تو هواپيما انقدر جالب و خنده دار بود! همه جاش عربي نوشته شده بود:O مثلا زده بود:
"صدريه النجاه تحت مقعدک" :)) بعد تو کف نوشته ها بودم که ديدم خلبان با لهجه غليظ عربي گفت که آماده Take off باشين!!! بعدا هم مهمانداره گفت خلبان بنيسا (مورد توجه مسعود). خلاصه کلي باحال بود!!! بعد رفتم از يکي از مهماندارا ته و تو هواِپيما رو درآوردم فرمودند اجاره تونس هست!!:))))))
کارمون به جايي رسيده از تونس! هواپيما اجاره ميکنيم:) خلبان و نصف خدمه هم تونسي هستن!
به هر حال همينکه سالم رسيدم کلي جاي شکرش باقيه!

| 8 Comments

خب من تا 2 ساعت ديگه دارم ميرم فرودگاه که برم بندرعباس:) خوبيشم اينه که جديدن توپولي جون رضايت نميده با غير از اون برم مسافرت! خلاصه منتظرمه و مطمئنا کلي سورپريز جديد برام داره:))
اميدوارم گند نزنم اونجا :-S يه کاريه که نه تاحالا کردم و نه دربارش ميدونم. تازه احتمالش هم هست يه سري آموزش VOIP هم بخوان! نميدونم جريان بندرعباس چيه که هروقت ميرم کارا يه ذره قاطي پاتي ميشن اونجا! دفعه پيش 3 - 4 دفعه طول کشيد تا يه 2 way راه افتاد.
خدا کنه زود تموم شه بيام:(

| 12 Comments

نميدونم کارم درست بود يا نه:( اما مجبور بودم....
جريان از اين قرار بود که من چون ديشب اصلا نخوابيده بودم يهو خوابم برد تا ظهر! بعدش تا حاضر شدم برم فرودگاه و نهار اينا خوردم شد ساعت 3، بعد که رفتم پرواز ساعت 6:40 بود. رفتم دفتر هما تا اسم رو تو Waiting List بنويسم. اون مسوول اونجا گفت پر شده! ديگه اسم نمينويسيم. خواستم براي پرواز ساعت 11:50 اسممو بنويسم بازم گفت جا نيست! بعد هم گفت بيخود نمون اينجا. امکان نداره جا بهت برسه. خلاصه منم يه ذره چرخ زدم تو فرودگاه و داشتم کم کم ميرفتم که ديدم يه نفر رفت تو دفتره بعد معلوم شد آشنا بوده! بعد هم با کمال تعجب اسمشو نوشت! منم يه لحظه خيلي قاط زدم. پيش خودم گفتم هر طور شده ميرم. خلاصه کلي فکر کردم تا اينکه ديدم بهترين کار اينه که سر فرودگاه و کلاه بذارم!
خلاصه رفتم يه خودکار قرمز خريدم که خودم بليطم رو OK کنم!!!! حالا هر جا رفتم کلي شلوغ اينا بود! اصلا محل خوبي براي جعل نبود:) خلاصه آخر رفتم تو دستشويي فرودگاه! با دقت کامل بليط Open که داشتم رو OK کردم:))))
بعد کلي با ترس و لرز رفتم دادم و کارت پروازم رو گرفتم!!! خلاصه آخرش اينکه من با اون پرواز اومدم!!
معلوم شد اينا جاي خالي دارن اما ماله فک و فاميلاي خودشونه! اما خداييش تا قبل از اينکه هواپيما بپره هر لحظه ميگفتم الان Page ام ميکنن! اما اصلا انگار هيچکي به هيچکي!
در مجموع سفر خوبي بود. فردام که عيده! کلي مبارک باشه براي همه:)

پ.ن: من به خودم قول دادم که دفعه آخرم بود از اين کاراي بد بد ميکردم:p

| 6 Comments

خب الان ساعت 6:24 صبحه و من هنوز نخوابيدم:) بليط هم که گير نيومد. از سر شب تاحالا دارم روي يه Router تو آلمان کار ميکنم اما اصلا به هيچ صراط مستقيمي نميره:( قراره يه سري Call بفرسته هند اما درست حسابي کار نميکنه:(
خب کم کم حاضر شم برم فرودگاه! شايد ليست انتظار پروازاي صبح جا داد!

پ.ن: اگر کسی در مورد VOIP Call Redirection اطلاعاتی داره لطفا بگه:(

| 2 Comments

سلام سلام:)
خب اين يکي دو روز شديدا کارام شلوغ پلوغ شده بود. شب اول که با دوستام رفتيم کنسرت عصار. کلي جاتون خالي! تو هواي آزاد.. باد هم ميومد صدا هم که کلي توپ بود خلاصه کلي فضا رومانتيک تشريف داشتن:)
ديگه اينکه کلي شيراز خوش ميگذره:) الانم رفتم بليطم رو OK کنم فرمودند تا چهارشنبه جا نيست:((
هزار تام کار دارم تهران:( فقط تنها مزيتش اينه که اينترنت شبانه روز هست! اونم از نوع 512k ش:)
خب الانم شام داريم ميريم بيرون! ماشالا اينجا مثل اينکه شبا کل مردم شهر ميريزن تو خيابونا اينقدر که شلوغه!
راستي، پيش عمه مسعود هم رفتم! فرمودند: "خدا يه عقلي به مسعود بده يه عقلي به مسعود" :)
دعا کنين امشب بتونم بيام تهران:(

| 7 Comments

سلام سلام :)
من الان شيرازم! کلي هم دوستاي اينجام سنگ تموم گذاشتن برام بليط کنسرت عليرضا عصار گرفتن.
آخ جوووووووووووووون:*
خب فعلا برم سر کارام:) کلي هم هوا گرمه!
فعلا:)

| 8 Comments

هیچی نمیتونست منو اینقدر خوشحال کنه....
کلیییییییییییییییییی خوشحالم کرد.... :)

| 12 Comments

....
خدايا شر هرچي آدم دروغگو و تهمت زن و آشغاله از رو اين کره خاکي بر دار:((

| 12 Comments

خيلي خوشحالم...... خيلي
امروز يه اتفاق خيلي خوبي افتاد:) اونم اينکه معافيت سربازيم درست شد!!! واقعا ديگه هيج اميدي به درست شدنش نداشتم.
اما واقعا آزادي هم حس باحاليه ها!
خب فعلا چون تو کف درست شدن معافي هستم هيچي ديگه به نظرم نمياد که بگم! پس تا بعد:)

About this Archive

This page is an archive of entries from September 2003 listed from newest to oldest.

August 2003 is the previous archive.

October 2003 is the next archive.

Find recent content on the main index or look in the archives to find all content.

Pages

Powered by Movable Type 5.14-en