May 2006 Archives

همايش يوسف اسلام

| 6 Comments

امروز زفته بودم اولين همايش (يا بهتر بگم کنسرت!) موسيقي راک. به چيزي که شباهت نداشت همايش Cat Stevence و اينها بود. اما در مجموع مراسم خيلي خوبي بود و مخصوصا کار گروه آوار رو خيلي دوست داشتم.

خيلي خوبه که تو اين فضاي بسته هنوز يک همچين گروههايي با همچين کارهاي قشنگي وجود دارن.
اميدوارم اين جور برنامه ها ادامه دار باشه...

اين هم آهنگ Lost Brigade کاری از گروه 127 يکی از گروههاي شرکت کننده در همايش که امروز اجراش کردند...

Lost Brigade
127

We are the soldiers of the lost brigade
We’re only here to fade
The soldiers of the lost brigade
it’s what the captain said
All of our heroes are dead
Or walking by the grave.
11th hour, 11th day
Our everyday is the same
No one will call out our name
The soldiers of a lost brigade

And hammer on, we’re doing fine
Hammer on, we get along
We are depressed but it’s all right
Under suppression we’re having fun
We’re laughing under the gun.

We’ve seen flogs
We’ve been punched
Got humiliation
For lunch
We were born in the city
We grew underground
If we rose our heads
They pushed it down
Live on dog food
And lemonade
The soldiers of the lost brigade

So hammer on, we’re doing fine
Hammer on, we get along
We are depressed but it’s all right
Under suppression we’re having fun
We’re laughing under the gun.


We don’t care to live
We care less to die
We surely breathe
If it means we’re alive
We trade our silence for grenades
The soldiers of the lost brigade

باغهای کندلوس

| 9 Comments

فيلم جالبي بود. پر از صحنه هاي ناب و بياد ماندني...
يه جورايي مجبورت ميکرد فکر کني، و جاي اينکه داستان فيلم حقايق رو بهت بگه، خودت حقايق رو بسازي تو ذهنت.
"خدایا فقط یک معجزه ی کوچيک"...

اين قسمت از فیلم رو خيلي دوست داشتم:

"نگاه کن آبان! این در مال ماست. این رنگ که ریخته هم مال ماست...این سوراخ توری مال ماست. پشه هایی که ازش می یان تو، هم مال ماست...وای! اون قدر چیز هست که مال ماست...»
:)

===
امروز سالگرد وبلاگم هست. 4 ساله شد! :)

| 6 Comments

چند روزي شيراز بودم... و فعلا از اونجايي که توي سازمان مديريت صنعتي درس ميدم، هفته اي 3 روز شيرازم.

هرچند مسافرت اونم با هواپيماهاي فوق پيشرفته ايران کلي خسته کننده ست، اما تجربه ي پرواز رو هميشه دوست داشتم.

وقتي داري اوج ميگيري، توي يک چشم بهم زدن همه چيزهايي که هر روز مي بينيشون، کوچيک ميشن، بازم کوچيکتر، اونقدر که ديگه ديده نميشن. بعد پيش خودت ميگي همه ي چيزايي که اين همه برات مهمه چقدر راحت ميتونن ناچيز بشن. ماشينها، خونه ها، شهرها....

کاش میشد به همه چیز از بالا نگریست، اونوقت شايد اونقدرها برامون اهميت نداشته باشن...

عشق

| 10 Comments

امروز جايی بودم که عشق رو با تمام وجودم درک کردم...
علاقه اي بدون چشم داشت و فراي قواعد زميني...
اينجا، كسي چيزي نمي‏خواهد، انتظاري ندارد، ادعايي نمي‏كند.

سعی کردم طعم شیرین و غریب عدل رو اندکی در درونم مزه مزه کنم.

اين مناجات دکتر چمران رو خيلي دوست دارم:
خدايا! تو را شكر مي‏كنم كه مرا با درد آشنا كردي تا درد دردمندان را لمس كنم، و به ارزش كيميايي درد پي ببرم، و «ناخالصي»هاي وجودم را در آتش درد بسوزم، و خواسته‏هاي نفساني خود را زير كوه غم و درد بكوبم، و هنگام راه رفتن بر روي زمين و نفس كشيدن هوا، وجدانم آسوده و خاطرم آرام باشد تا به وجود خود پي ببرم و موجوديت خود را حس كنم...

Violence
Anathema

...

| 4 Comments

بنظرم مهم ترين کار تو زندگيت اينه که ببيني واقعا چي ميخواي و دنبال چي هستي...
و براي سوال " آخرش که چي" جواب مناسب داشته باشي!
...
دوست دارم خودم رو به خودم هم اثبات کنم...

Anyone, Anywhere
Anathema

No one seems to care anymore
(as) I wander through this night all alone
No one feels the pain I have inside
Looking at this world through my eyes

No one really cares where I go
Searching to feel warmth forever more
The wheels of life they turn without me
Now you are gone... eternally

No...
Don't leave me here
The dream carries (me) on
Inside
I know...
Its not too late
Lost moments blown away
Tonight

Mankind, with your heresy
Can't you see that this is killing me
There's no one in this life
To be here with me at my side

سخته!

| 4 Comments

بالاخره شرکت مايکروسافت تصميمش رو مبني بر اخطار دادن به کاربران غيرقانوني محصولاتش عملي کرد و در قدم اول، براي کاربران ويندوز XP که سرويس Auto Update روي ويندوزشون فعال هست، يک Patch ارسال کرد که غير حقيقي بودن ويندوز رو تشخيص ميده و يک پيغام خطا براشون ميفرسته.

حالا اين مرحله فقط در حد اخطار هست و به خود ويندوز آسيبي نميرسونه، اما فرض کنين تو يه شرکت بزرگ يا يه دانشگاه وسط يه سمينار خارجي چقدر اين پيغام ميتونه ضايع کننده باشه!!
من که فکر نکنم غير از ويندوزهاي اصلي که روي کامپيوترهاي Notebook هست، کسي تو ايران بابت ويندوزش پول داده باشه! پس بعد از يه مدت ديدن اين قبيل پيغام خطاها روي سيستم ها عادي ميشه!

براي اطلاعات بيشتر هم ميتونين به اين لينک ها مراجعه کنين:

About this Archive

This page is an archive of entries from May 2006 listed from newest to oldest.

April 2006 is the previous archive.

June 2006 is the next archive.

Find recent content on the main index or look in the archives to find all content.

Pages

Powered by Movable Type 5.14-en