دلم نمیخواد بیش از این در مورد وقایع اخیر بنویسم چون فکر میکنم به اندازه کافی همه اظهار نظر کردند. فقط خواستم برای خودم ثبت کنم که منم ناراحتم از این اوضاع....
با این همه، منتظر و امیدوار باقی میمونم....
یه نیروی جدید که هر لحظه و همه جا حسش میکنم.... حس میکنم که اون نیرو داره منو به جلو میبره و دیگه کنترلش دست من نیست.
ترس، هیجان و امید توی وجودم موج میزنه ولی جز صبر و انتظار برای دیدن وقایع آینده کاری نمیتونم بکنم...
بعد از گذشت 3 سال از آخرین باری که مسافرت به کویر داشتم امسال با علی و چند تا از دوستان دیگه رفتیم به سمت کویر شهداد.
جایی متفاوت تر از دیگر کویرها، همراه با کلوت وپهنه های وسیع ماسه.
نمیتونم حس بودن توی اون مکان رو، اون هم در شرایط جوی ابری و هوای خیلی خوب، بیان کنم.
احساس ناچیز بودن در مقابل اون همه عظمت، اولین حسی بود که بهم دست داد...
در ادامه ی سفر، از روستای میمند هم دیدن کردیم. روستایی با خانه هایی منحصر به فرد در دل کوه.
نکته ای که به نظرم جالب اومد توی این روستا، عدم تغییر ساختار و محل زندگیشون از بدو ایجاد (حدود 4000 سال پیش) تا زمان حال بود.
در کنار تمام زیبایی های طبیعی، وجود دوستان و همسفران خوب هم کلی به لذتهای سفر اضافه کرد و موجب شد خاطراتی به یادماندنی برام رفم بزنن.
]]>