| 6 Comments

چند روزي شيراز بودم... و فعلا از اونجايي که توي سازمان مديريت صنعتي درس ميدم، هفته اي 3 روز شيرازم.

هرچند مسافرت اونم با هواپيماهاي فوق پيشرفته ايران کلي خسته کننده ست، اما تجربه ي پرواز رو هميشه دوست داشتم.

وقتي داري اوج ميگيري، توي يک چشم بهم زدن همه چيزهايي که هر روز مي بينيشون، کوچيک ميشن، بازم کوچيکتر، اونقدر که ديگه ديده نميشن. بعد پيش خودت ميگي همه ي چيزايي که اين همه برات مهمه چقدر راحت ميتونن ناچيز بشن. ماشينها، خونه ها، شهرها....

کاش میشد به همه چیز از بالا نگریست، اونوقت شايد اونقدرها برامون اهميت نداشته باشن...

6 Comments

منم پرواز كردن رو خيلي دوس دارم البته خيلي دوس داشتم خودم مي تونستم بپرم:). اميدوارم كه موفق باشي علي گله!

علی جون مواظب یه وقت شهید نشی، درسته تشنه شهادتی، اما الان یه ذره زوده، اسلام هنوز به وجود تو نیازمنده

به به!!! شيراز...عجب شهری...بسيار زيبا و بسيار عالی

D:

سلام اميدوارم در كاره جديدت موفق باشي ...از وبلاگت لذت بردم .

نكنه وقتي من شيراز بودم تو هم اونجا بودي و همديگرو نديديم؟!!!

به چه عالی ! موفق باشی فرااااااااااااااااااااااوان.

About this Entry

This page contains a single entry by Ali published on May 23, 2006 11:42 PM.

عشق was the previous entry in this blog.

باغهای کندلوس is the next entry in this blog.

Find recent content on the main index or look in the archives to find all content.

Pages

Powered by Movable Type 5.14-en