| 13 Comments

نميدونم آدم چقدر ميتونه بدشانس باشه!! اما خب ماله من ديگه شکر خدا داره از حد و اندازه ميزنه بيرون! بعد از عمري گفتيم حالا که درسا تموم شده و وقت هست خير سرمون بريم اسکي! خلاصه صبح زود از خواب نازنين زديم و راه افتاديم. جاتون در نزديکي پيست يه چند تا بهمن اساسي اومد که هم راه جلو رو بست هم راه برگشتن رو! خلاصه چندين ساعت علاف شديم تا جاده رو باز کردن و مجبور شديم برگرديم:(

اين عکس هم در همون لحظات گرفته شده!
نتيجه اينکه خيلي روز خوبي بود و کلي استراحت و ورزش و اينا کردم:))

13 Comments

خدا وكيلي خيلي ضد حاله

شمشك يا ديزين؟

Che zede hali bordiaaaa:)):P
Akheeeiiiiiii

آفرين علي جون!! ماشالا شما هم خوب فرزيا (!!) !! لحظه ها رو شكار مي كني!!

اينم يه نوع روز تعطيل!
عزيزم هميشه اون طور كه تو مي خواي نميشه!
ولي خوب بود شب قبل اخبار هواشناسي رو گوش مي كردي كه اينقدر ضد حال نخوري!

بابا تر و فرض!!!!! بابا در جا عكس بگير!!!!!!!

عجب ضايعي شدينا... خودمونيم ((:

فداي سرت عزيزم ولي كاش شب قبل هواشناسي رو گوش ميدادي!

بزرگتر كه شدم ميگم بعد از امتحانا رو تعطيل نكنن بعد ببينيم كه ميتوني تكنفره بري اسكي ما رو هم نبري ....... اِا..... چيزه لااقل برگشتني واسم يكم برف بيار ....اخه خيلي وقته كه چشام سياهي ميره..

نتيجه گيريش خيلي با ربط بود نه؟ :)

فكر كنم خدا رو شكر كني خيلي خوبه چون همين امسال دوستم زير بهمن گير كرد نه پشت بهمن پس خدا را شكر كن

سلام پس خدا خيلي بهتون رحم كرده! هواشناسي چي گفته بود قبلش؟ آقا انقدر نگو كه بدشانسي !

اين آقاهه تويي؟؟

About this Entry

This page contains a single entry by Ali published on February 6, 2004 2:36 PM.

was the previous entry in this blog.

is the next entry in this blog.

Find recent content on the main index or look in the archives to find all content.

Pages

Powered by Movable Type 5.14-en