August 20, 2003

سلام:) خب امشب ميخوام جرياناتي که اين مدت برام اتفاق افتاد و کلي اعصابم رو بهم ريخته بود براتون تعريف کنم:)
جريان از اين قرار بود که يکي از دوستانم که تو خارج بود يکسري دستگاه داشت (در مورد سيستم هاي VOIP) که گذاشته بود پيش من. بعد يه روز به من زنگ زد که اينا رو برو به فلاني بفروش. پولشم بگير برام بفرست نياز شديد دارم.
خلاصه منم بردم پيش اون طرف. بعد خواستم پولشو بگيرم گفت اينا بايد تست بشن، فردا بيا پولشو بگير. منم از اونجايي که کلي خام بودم اعتماد کردم و يه رسيد گرفتم. بعد هم گفتم من فردا ميام پولشو ميگيرم......
خلاصه فردا هر چي تماس گرفتم ديدم نيست! بعد رفتم اونجا گفتن اصلا همچين کسي نداريم!!!!
خلاصه ديدم فرداش زنگ زد و گفت من يه ذره گرفتار شدم اما امشب ميام پول رو ميدم. حالا اون طرف هم از خارج کلي دعوا کرده که چرا همون موقع پول رو نگرفتي!!! بعد طرف باز اصلا پيداش نشد. تا اينکه يه روز رفتم از صبح دفتره نشستم تا اينکه بعد از ظهر سر و کلش پيدا شد! بعد از کلي عذرخواهي و اينا قول داد پول رو تا شب بده. بعد دوباره غيب شد. خلاصه من انقدر قاط زده بودم از دستش که تمام خونه هم از اين قضيه خبردار شده بودن! ...
خب تا همينجا رو داشته باشين تا بقيشو بعدا براتون تعريف کنم!
اين قصه ادامه دارد

Posted by agordji at August 20, 2003 3:01 AM